مقالهای از رضا فلاطون زیستگاه دین، زیستگاه سکولاریسم
١- ابعاد دین، رویکرد توصیف دین در جهانِ خارج ٢- دین اجتماعى، رویکرد برساخت گرایانه به شناخت دین ٣- کاراکتر و هویت دین، رویکرد تاریخى به شناخت دین ٤- تعاریف سلبى دین ٥- عبور از موانع فلسفه جدید ٦- دو جهان با دو فلسفه ٧- گذر-واژه عبور از موانع امکان پذیرى دین ٨- تعریفِ متافیزیک ٩- هستى شناسىِ معرفت ١٠- مدلى 'مجازى' از جهشِ ایمان ١١- تعریف دین ١٢- برهان رفع تمایز رفتارى میان دیندار و بیدین انسان (نوع انسان) در یک جهان مى زید، اما آدمى (فرد) توأمان در دو عالم زیست میکند. عالم درون تنها آینه اى براى انعکاس و شناخت جهان خارج نیست، بلکه جهان پهناورى است که بسیارى از قوانین فلسفى آن با جهانِ خارج متفاوت و متمایز است. آدمى، فاعل شناساى شناخت نیست بلکه ساکنِ تنهاى جهانِ درون است، به درون این عالم جز خود، هیچکس را راهى نیست و سبب تنهایىِ مهیب آدمى همین بى-کسىِ درونى اوست. جهان درون زیستگاه رنج ، شادى، عشق، نفرت، غم، شرم، حسادت، تنهایى، امید، نا امیدى، شجاعت، ترس، ایمان، آشفتگى و جمعیتِ خاطر، ایمنى، آرامش، اعتماد بنفس، خواست، اراده، تمایل، یأس و بسیارى دیگر از حالات ذهنى است. برخى از این حالات هیچ علتى در جهان خارج ندارند و برخى به هیچ عواقبى در رفتار یا ظاهر آدمى منتهى نمی شوند، در نتیجه عالم درون جهانى "خود مختار" است. قبول "خود مختارى" جهانِ ذهن، پیشنیاز شناخت زیستگاه دین، زیستگاه سکولاریسم و اثبات امکان پذیری دین است. ابتدا: در آغاز این پژوهش دغدغه هاى نگارنده پاسخ به پرسشهاى زیر بود: - تفاوت دین قبل و بعد از انقلاب در چیست؟ - آیا دین مسیر تاریخ را تغییر داد یا تاریخ دین را دگرگون کرد ؟ - ماهیتِ بحران کنونى در اندیشه دینى چیست؟ - رابطه دین با جامعه و تاریخ چیست؟ - رابطه دین با علوم تجربى چیست؟ - تفاوت دیندار و بیدین در چیست؟ - ایمانِ دینى چیست و چگونه آدمى را وسوسه میکند؟ - ایمانِ دینى چگونه رفتار فرد را تغییر میدهد؟ - رابطه فقه و شریعت با متون ماندگار معنوی چیست؟ - راز ماندگارى متون معنوی و نفوذشان در آدمى چیست؟ - رابطه اخلاق با دین چیست؟ در جریان جستجو، نهر کوچکى از فکر ظاهر شد که ادامه یافت و عریض تر گردید، نگارنده مسیر آن را دنبال کرد و سفرى فکرى آغاز گردید که طی آن بیش از نیمی از دغدغههای بالا پشت سر گذاشته شد. این گزارش در فراغتِ یک بیتوته آماده گردید، در مکانی که از آن مناظر، رازها و چالشهاى فکرى ناب ترى خودنمایى میکنند. ١- ابعاد دین، رویکرد توصیف دین در جهان خارج: فرض کنیم چند موجود فضایى براى شناخت انسان در حال بحث هستند، یکى از آنها پیشنهاد میکند بجاى طرحِ تئورى، بهتر است رفت و انسان را به چشم خود مشاهده کرد که چیست. این "برو و در جهان خارج آن را بنگر و توصیف کن" را رهیافت توصیفى مینامیم که خود بر سه قسم است، در مطالعه مقوله دین، توصیف[2]تجزیه و تحلیلى[3]بکار مى آید. نینیان اسمارت[4] از پیشگامان امر دین پژوهى در دانشگاه هاى انگلیس و دنیا در قرن بیستم بود که کار خود را با شیوه بالا از دهه ٦٠ میلادى آغاز و تا بازنشستگى در سال ١٩٩٨ ادامه داد. در نخستین چاپ کتاب "تجربه دینى بشر[5]" ١٩٦٩ اسمارت اعتقاد به عالم غیب را رکن اصلى دین شمرد و بر همان مبنا در همان سال او نظریه دین بودن مارکسیزم را مردود اعلام کرد. در آن کتاب او شش ضلع اصلى مبناى دین را اینگونه برشمرد: مناسک (ریچوال)، اسطوره، نظام فکرى، اخلاق، بُعد اجتماعى و تجربه دینى. اسمارت اعتقاد به عالم غیب را ضلع مستقلى عنوان نکرد اما در توضیح همه ابعاد بالا روى آن تاکید داشت مثلا در کتاب او اسطوره اینگونه تعریف میشد: "مجموعه روایات، تصاویر و داستانهایى که از طریق آن عالم غیب بصورتى نمادین معرفى میشود". یا در بخش تجربه دینى نگاشت: "آدمى امید دارد (از طریق این تجربه) بتواند در تماس با جهان غیب یا به شرکت در آن بپردازد، دین شخصى معمولا شامل توقع به تحقق عالم غیب از طریق تجربه یا حضور در مناسک است". بریان رنى در مقاله اى[6]موضوع اهمیت اعتقاد به عالم غیب در نوشته هاى اسمارت را دنبال کرده و نشان میدهد که این معیار از ستون فقرات ایده هاى او آرام آرام کنار گذاشته شده است تا جایى که در آخرین اثر او در سال ١٩٩٨ اصولا ناپدید شده است. در سال ١٩٨٧ اسمارت مینویسد اگر اتوپیاى آینده مارکسیستى، جامعه بى طبقه، را یک 'جهان غیبى' تصور کنیم، میتوان مارکسیزم را نیز یک دین بشمار آورد. در همان سال اسمارت یک بعد جدید به شش تاى قبلى اضافه میکند با عنوان "بعد مادى"، عناوین ابعاد دیگر نیز به این ترتیب تغییر میابند:٧ ١- مناسک > عملى و مناسک ٢- تجربه دینى > تجربه دینى و احساسى ٣- نظام فکرى > نظام فکرى و فلسفى ٤- اخلاقى > اخلاقى و قانونى ٥- اجتماعى > اجتماعى و نهادى ٦- اسطوره (تغییر نکرد) ٧- بُعد مادى (اضافه گردید) در برهه زمانى که اسمارت مشغول تنظیم و تغییر ابعاد دین است، تحولات فشرده و قابل توجهى در ت و تاریخ با نام دین روى داده و میدهد که او بعنوان یک دین پژوه بین المللى (با روش توصیفى) نمیتوانست از اثرات آن متاثر نباشد. یک نگاه سریع به تغییرات در تعاریف نینیان اسمارت در طول سالهاى ٦٨ و ٨٨ میلادى، یاد آور تغییرات وجه اجتماعى دین در ایرانِ قبل و بعد از انقلاب است. بریان رنى همچنین ملاحظه میکند که در مقدمه چاپ ١٩٨٧ همه اشارات به عالم غیب حذف شده و در تعریف اسطوره نیز ترکیب عالم غیب به "عالم دیگر" تغییر یافته است. تغییرات در تعریف دین توسط اسمارت در اینجا متوقف نمیشود، در کتاب "ابعاد امر قدسى[7]" در سال ١٩٩٦ او دو بعد جدید اضافه میکند به این ترتیب: ى، اقتصادى. در حالیکه ابعاد دیگر هر کدام فصل مستقلى بطور متوسط ٣٤ صفحه مطلب را بخود اختصاص داده اند، دو بعد جدید هر دو با هم تنها یک فصل ده صفحه اى را پر میکنند. تا این زمان در مقایسه با اولین نگارش در تعداد سه تا به ابعاد دین اضافه شده و در مضمون تغییرات محسوسى در توضیح همه ابعاد و عنوان بیشتر آنها رخ داده است. رنى همچنین با تجزیه و تحلیل محتواى متن به این نتیجه میرسد که در کتاب "ابعاد امر قدسى" نویسنده مُهر و نشان اصلى[8]دین را از "اعتقاد به عالم غیب" به دو موضوعى تغییر داده که او آنها را اینگونه خلاصه میکند: ١- "عکس العمل عاطفى در مقابل جهان و مناسک" از سوى معتقدان ٢- "آرمانگرایى، تفکر، بنیانگذارى و الهام بخشى" از سوى رهبران دینى تاکید از نگارنده است. رنى به این امر که اسمارت تحت تاثیر وقایع تاریخ معاصر است توجهى یا علاقه اى ندارد، او به معیار "عالم غیب" در تعریف دین دلبسته است و از فرآیند آرامِ حذف آن از آثار اسمارت متحیر و آن را به نقد میکشد. نینیان اسمارت در سال ٢٠٠١ از دنیا میرود، روش تعریف تجزیه تحلیلِ "توصیفى" او اگر ادامه میافت احتمالا، ظهور پدیده "داعش" ابعاد جدید و جالب توجهى را به تعریف دین اضافه مینمود. از آنچه مورد "توصیف" اسمارت قرار گرفته میتوان حدس زد که او با دید مثبت به وقایع ایران و خاورمیانه در دهه هاى اخیر مینگریسته، اگر اینچنین نبود، بجاى "تفکر و الهام بخشى رهبران" احتمالا شاهد مواردى چون "نقض حقوق بشر" یا "خشونت سازمان یافته" بعنوان نشان بنیادى دین در نوشته هایش او بودیم، همانگونه که در نوشته هاى بسیارى دیگر هستیم؛ و در آن صورت نیز تعاریف او از دین به همان اندازه غیر قابل اتکا و ناموفق بودند. فرض کنیم زندگى کارى و تحقیقات نینیان اسمارت نه در دهه هاى ٧٠ تا ٢٠٠٠ میلادى بلکه در دهه هاى ٢٠ تا ٥٠ قرن بیستم قرار میگرفت، زمانى است که اسلام گرایى هنوز ظهور نکرده و برچسب دین در تحولات جهان خارج چندان بچشم نمیخورد. در اینصورت او کار ساده ترى براى توصیف دین پیش رو میداشت و مجبور به انجام اینهمه تغییرات بنیادى نبود. ستون فقرات دین همان "اعتقاد به عالم غیب" باقى میماند و ابعاد چندگانه در اطراف آن شکل اولیه خود را حفظ میکردند. چار کورتنى در کتاب "پدیدار شناسى و فلسفه دین نینیان اسمارت[9]" مینویسد: "اسمارت شیوه پدیدار شناسانه را تنها رویکرد مناسب مطالعه دین نمیدانست، او به استفاده از روشهاى تاریخى، فلسفى، مردم شناسانه و روان شناسانه نیز معتقد بود اما پدیدار شناسى را براى آغاز کار بسیار مناسب تشخیص داد". عنوان پدیدار شناسانه براى رهیافتِ اسمارت مناسب نیست چون در نتایج کار او در توصیف جهان از تاملات درونى خبرى نیست، "من" اندیشمند جاى خود را به روایت "بیطرفانه" وقایع روزمره داده است. على رغم آنچه از ارزیابى یکى از نام آوران معاصر در عرصه دین شناسى آکادمیک نتیجه گرفتیم، نمیتوان حکم مردودیت شیوه "برو و در جهان خارج آن را بنگر و توصیف کن" را براى مطالعه دین صادر نمود. بسته به آن چه کسى، با چه پیش زمینه اى، به کجا برود، چه چیزى را بنگرد، چگونه تصاویر را درونى و به اندیشه مبدل سازد و آن اندیشه را با کدام بخشهاى معرفتى خودش بیازماید و پیوند دهد، نتیجه متفاوت خواهد بود. ٢- دین اجتماعى، رویکرد برساخت گرایانه به شناخت دین: ساختار اجتماعى از نتایج رشته "جامعه شناسىِ شناخت" است، میان-رشته ایست که به جامعه شناسى و به اپیستمولوژى ارتباط میابد اما از بسیارى جهات در دل اولى محصور میماند. بنابراین نظریه دین بعنوان برساخته اجتماعى در عرصه "جامعه شناسى دین" بوجود میاید، زیست میکند و در آنجا کاربرد دارد. جامعه شناسى دین تنها یکى از اثرات دین را به سنجش میگذارد، موضوع این گفتار شناخت معنا، زیستگاه و حقیقت دین است و به جامعه شناسى دین ارتباطى پیدا نمیکند.
درباره این سایت